
از ازدواج کردن خجالت می کشم ...
پرسشگر محترم، ارتباط با اين نهاد و بيان خصوصي ترين مسائل زندگي تان، گوياي توفيقي است كه در جلب اعتماد شما داريم. اميدواريم مطالب ارائه شده، پاسخ مناسبي به اين اعتماد باشد.
خواهر گرامي، در پاسخ به سوال مهم تان، ابتدا در سطوري كوتاه، نگاهي به اهميت و ضرورت ازدواج ميانداريم و سپس به مسألهاي كه در مورد شما مطرح است مي پردازيم.
خوب است بدانيد تشريع ازدواج در همه اديان الهي و ترغيب به آن در اسلام، از يك علت و فلسفهاساسي و از چندين علت فرعي برخوردار است. بر اين اساس، ميتوان اين علل را به دو دسته اساسي و فرعي تقسيم نمود:
1- علت اساسي تشريع ازدواج:
علت اساسي تشريع ازدواج، پاسخ به نداي فطرت و نيازهاي (روحي، رواني، جسمي، جنسی) طبيعي انسان است. تمام قوانين و مقرّرات اسلام، از زير ساختهاي فطري و طبيعي به وديعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه ميگيرند. اين قوانين و مقرّرات به شكلي برآورنده نيازهاي فطري و طبيعي انسان هستند و در پرتو اين قوانين، سلامت و رشد آدمي تضمين ميشود. فلسفهاساسي و بنيادي ازدواج همانند تمام احكام و مقرّرات آن، پاسخ به نداي فطرت خداجوي انسان است. ازدواج از اين روي در اسلام، تشريع و مورد ترغيب قرار گرفته است كه ميتواند به نيازهاي فطري آدمي پاسخ شايسته داده و سلامت و تعالي وي را زمينهسازي نمايد. لذا افرادي كه از ازدواج روي ميگردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبيعت خود به جنگ برخاستهاند؛ در نتيجه، چون برخلاف فطرت و نياز طبيعي حركت ميكنند، با دشواري و مشكلات فراوان مواجه ميشوند و از مسير اعتدال و جاده تكامل و رشد خارج ميشوند. (مراحل ازدواج در اسلام، ص 8)
2- بعضي علل فرعي تشريع ازدواج:
الف- تأمين آرامش روح و روان و سكون دل و جان: از جمله علل ازدواج در ديدگاه اسلام، تأمين آرامش و سكون است. «من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و...» (روم، 21)، «از نشانههاي خدا اين است كه از جنس خودتان براي شما همسراني را آفريد تا در كنار آنها آرامش بيابيد.» اين آرامش از اينجا ناشي ميشود كه اين دو جنس مكمل يكديگر و مايه شكوفايي و نشاط و پرورش يكديگر ميباشند. (تفسير نمونه: ج16، ص391)
ب- حفظ نوع بشر: از ديگر علل تشريع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب تولید مثل، توالد و تناسل سالم و مشروع ميباشد. اين علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است كه روايات نقل شده از اولياي دين، فرزندآور بودن را از صفات شايسته زنان براي ازدواج ميشمارد (نحن و الاولاد، ج1، ص140) و فرزند داشتن را مايه بركت ميداند. (الكافي، ج5، ص474، ح2)
ج- حفظ دين: ازدواج نوعي تأثير در تأمين مصونيت از انحرافها، كژيها و لغزشها دارد و همين حالت موجب فراهم شدن جايگاهي متفاوت با قبل براي شخص مزدوج ميشود و نوعي، فضيلت، برتري و دوري گزيدن از تخلفات را به همراه دارد و تقيد فرد را به فضايل، آداب ديني و معنوي بيشتر ميسازد. گويا از همين روي اولياي دين ميفرمايند: «كسي كه ازدواج كند، نيمي از دين خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملي،( 1403ق)، ج14، ص5) يا در سخني نوراني و نغز، پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند: «مردان مجرد را زن دهيد تا خدا اخلاقشان را نيك و ارزاقشان را وسيع و جوانمرديشان را زياد كند.» (ازدواج در اسلام، ص14)
د- رشد شخصيت و احساس مسؤوليت اجتماعي: مسؤوليتپذيري و بيرون آمدن از حصار خودبيني و طبيعت فردي و متعهد شدن در برابر ديگران و به دنبال آن فراهم شدن زمينهي رشد اجتماعي، از ديگر علل و فلسفههاي تشريع ازدواج است. اين تأثير را در هيچ عمل و رفتار فردي و اجتماعي ديگر نميتوان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج ميتواند به شخصيت اجتماعي خود دست يابد و پختگي شخصيت پيدا كند (تفسير نمونه، ج14، ص465). ازدواج اولين مرحلهي خروج از خود طبيعي فردي و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است. (تعليم و تربيت در اسلام، صص252-251) اگر راهي غير از اين براي رسيدن به اين مطلوب وجود داشت، به طور يقين اسلام آن را معرفي مينمود. اين پختگي جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نميشود.
ه- حفظ و ارتقاء امنيت و سلامت اخلاقى جامعه
و- ارضاى حس محبت كردن و مورد محبت قرار گرفتن
*** و اما در مورد مسئله اي كه شما مطرح كرده ايد:
همانطور كه در جاي جاي متن ارسالي خود بدان اشاره نموديد، به نظر مي رسد مهمترين مسأله اي كه باعث گرديده احساس تان نسبت به ازدواج برخلاف آن چيزي باشد كه طبيعت تان بدان گرايش دارد، خجالت و كمرويي شماست. چه بسا اگر زودتر از اين ها براي درمان اقدام مي نموديد در مورد ازدواج و ... چنين ديدي نمي داشتيد؛ بنابراين شايسته است اين مسأله را براي خود حل نماييد تا خود به خود ساير مسائل متأثّر از آن نيز ان شاء الله حل گردد.
در اين زمينه گفتني است كه گرچه كم رويي، از صفات پايدار شخصيّت نيست و به صورت ژنتيك و ارثي به فرد منتقل نمي شود، امّا مطمئناً بروز اين حالت در شما با مجموعهاى از عوامل مرتبط است كه تنها شناخت اين عوامل مى تواند راه درمان و نجات را به شما نشان دهد؛ زيرا كم رويي رفتاري آموخته شده و اكتسابي است كه الگوگيري از بزرگترها به ويژه والدين، انتقاد زياد از فرد، محروميّت از محبّت والدين و ... در ايجاد آن مؤثّرند.
راه شناخت اين عوامل در هر فردي بررسى وضعيت خانواده و محيط تربيتى اوست كه به نظر مي رسد مراجعه حضوري به مراكز مشاوره كمك شايان توجّهي به شما در اين زمينه خواهد نمود.
امّا آنچه با توجّه به مقدار اطلاعات موجود در متن ارسالي شما به دست مي آيد آن است كه شما اين اصل را پذيرفته ايد كه آدمى « كمرو و خجالتی» هستيد. به نظر مي رسد دقيقاً به علّت همين پذيرش است كه رفتارهايى متناسب با آن از خود بروز مى دهيد.
نارضايتي از خود در مهارت هاي اجتماعي و تداوم دوستي، اجتناب از تماس با ديگران و وابستگي به دوستان كم يا به تك دوست، احساس ناراحتي در حضور افراد غريبه و دشوار بودن صحبت با غريبه ها، نداشتن اعتماد به نفس و جرأت انجام كارهاي تازه و ... از جمله مسائلي است كه يك فرد خجالتي از آن رنج مي برد.
در اين رابطه عمل به راهكارهاي زير مي تواند به شما در برون رفت از اين وضعيت كمك كند :
1- هرگز تصور كم رو بودن را به ذهن خود راه ندهيد و واژه ها و عبارتهايى نظير:« من خجالتى هستم»،« من كمرو هستم» و... را به زبان نياوريد، بلكه جرأت و شهامت را به خود تلقين كنيد، و با صداى بلند در طول روز، چندين نوبت بگوييد:« من شهامت بيان اين سخن، عمل و فعاليت را دارم».
2- شناخت خود از جنس مخالف را تصحيح كنيد. او نيز شخصى مانند شما و همه انسانهاى ديگر است. البته رعايت حيا و عفت در مقابل نامحرم امرى واجب، مطلوب و شايسته است و هيچگاه شرم و حيا، در مقابل نامحرم را مساوى با كمرويى و خجالت نگيريد.
3- سعي نماييد تفاوت و مرز حياء به عنوان صفتي خوب كه در واقع فضيلت اخلاقى است و خجالت و يا شرم زن در برابر شوهر و كم رويى به عنوان يك مشكل رفتارى كه نيازمند درمان است را دريابيد؛ زيرا حيا به معناى شرم داشتن از ارتكاب محرمات و مذمومات، امرى شرعى، عقلى و عادى است؛ ولى خجالت اعم از آن است و گاه به امور غيرمذموم، بلكه به واجبات نيز تعلّق مى گيرد؛ مانند شرم از رفتن به حمام برای انجام غسل جنابت در هنگام حضور خانواده و يا شرم زن در برابر شوهر هنگام روابط جنسی.
4- در برنامه هاى جمعى شركت فعال داشته و سر كلاس و در هر محفل ديگري، سخن خود را به هر صورت ابراز كنيد، هرچند مورد اقبال ديگران قرار نگيرد.
5- طبق قانون زوجيت در نظام آفرينش، خداوند انسان ها را به گونه اي آفريده است كه به صورت فردي و تنهايي نمي توانند به حيات سعادتمندانه اي دست يابند. آنها هم مثل همه پديده هاي عالم, زوج و جفتي دارند. آدمي وقتي به مرحله بلوغ جسمي, عقلاني, اجتماعي, جنسي و ... رسيد و توانست خود را سر پا نگه دارد, وظيفه تشكيل خانواده بر عهده او گذارده مي شود و او بايد مسئوليت آن را پذيرا باشد. شما نيز از اين قاعده مستثني نيستيد، چه امروز و چه فردا شما نيز بايد ازدواج كنيد؛ بنابراين:
1. شناخت خود از جنس مخالف را تصحيح كنيد.
2. در مورد فوائد ازدواج كه برخي از آن در ادامه عنوان مي گردد، بينديشيد :
- حفظ دين و تقويت معنويات
- كمك به طهارت معنوي و روحي؛ ازدواج با همسري شايسته دين انسان را تا حد بالايي حفظ مي كند و به طهارت معنوي و روحي كمك مي كند .
- ازدواج موجب رسيدن به بلوغ روحي و روبه رو شدن با حقايق زندگي است .
- ازدواج يافتن احساس «مرد شدن» يا «زن شدن» به دنبال زندگي زناشويي است و موجب هدفدار شدن زندگي مي شود.
3. توجه به اهميت ازدواج نيز محرك مناسبي در جهت اقدام بدان و زدودن خجالت و يا ترس از ازدواج است . پيامبراكرم صلي الله و عليه و آله: «كسي كه ازدواج كند ,نيمي از دين خود را محكم نگه داشته است و براي نگهداري نيمه دوم بايد تقواي خدا در پيش گيرد ».
بنابراين بهرهمندي كافي از پشتوانههاي معنوي، تعادل بين خواستهها و امكانات و افزايش اعتماد به نفس و عزت نفس از ديگر مواردي است كه باعث مي گردد نگاه افراد به ازدواج تغيير يابد.
البته از آموزه هاي ديني نيز به دست مي آيد، كه همبستر شدن زن و شوهر و ارضاي غريزه جنسي از اين راه عبادت محسوب مي شود و حتي در روايتي آمده است اگر كسي عمل نزديكي با همسرش را همراه با آداب و رسوم آن زود به زود انجام دهد به يكي از سنت هاي پيامبران(ص) عمل كرده است.
4. ازدواج بسياري از نقايص وكمبودهاي اخلاقي وشخصيتي انسان را جبران مي كند.
5. مطمئن باشيد با ازدواج آگاهانه و درست شرايط بعد از ازدواج شما به مراتب بهتر از دوران تجرد خواهد بود و شما آرزو مي كنيد كه اي كاش زودتر ازدواج مي كردم.
6. يادآوري اين نكته لازم است همان اسلامي كه زن و مرد را نسبت به يكديگر حرام كرده و اجازه نمي دهد حتي يك تار موي زن نامحرم را ببيند همان اسلام اجازه داده با خواندن صيغه ازدواج آنها به همديگر محرم شده و با همديگر هم بستر شوند و براي اين ارتباط زناشويي ارزش و ثواب زيادي قايل شود.
به هر حال در اين كه براي تشويق بشر به امر ازدواج، خداوند لذتي را در تماس هاي جنسي قرار داده است شكي نيست ولي كشف اين لذت همچون كشف ساير استعدادهاي بشر منوط به اين است كه فرد با چنين موضوعي مواجه شود، البته ميزان و سطح اين مواجه شدن مختلف و متفاوت است. برخي ممكن است با ديدن يك صحنه از ارتباط ابتدايي با اين پديده آشنا شوند و برخي ديگر با ديدن يك تصوير در خواب يا بيداري و گروه ديگر نيز با تماس عيني قبل و يا بعد از ازدواج ولي به هر حال اين نوع نگرش برخوردها، گذشته از جنبه ارزشي آن اولين گرايش ها را در شخص به وجود مي آورد و چون پتانسيل گرايش به موضوعات جنسي در نهاد انسان وديعه گذاشته شده است، سر آغاز يك احساس نياز مي شود.این نکته را نیز مجددا متذکر می شویم که که تنها راه شرعی پاسخگویی به این نیاز جنسی، تنها و تنها از طرق ازدواج است. بنابراين احتمالا عدم گرايش شما به اين موضوع به دليل ضعف شناخت شما از اين پديده باشد.
به احتمال قريب به يقين شما نيز پس از كشف اين استعداد خدادادي، نگرشي متفاوت از نگرش فعلي خواهيد داشت مگر اين كه واقعا در پشت اين بي ميلي مشكل ديگري چون ضعف غدد جنسي در ترشح مواد لازم براي تحريك جنسي داشته باشيد كه اين احتمال بسيار اندك است. لذا بعد از ازدواج خود بخود اين حالت از بين مي رود و شما نبايد اين روحيه را در خود تكرار و تلقين نماييد.
نویسنده : فاطمه سادات حسین پور
- بازدید: 1359 مرتبه
دیدگاه ها
ارسال ديدگاه جديد
(لطفا از درج سوال در ديدگاه ها خودداري فرماييد براي طرح سوالات خود به اين آدرس مراجعه فرماييد)